با آقای چهاردولی در همان فاو آشنا شدم. آشنایی ما به این صورت بود که او بعدازظهرها جلساتی ترتیب میداد و چون در ماه شعبان بود، مناجات یا صلوات شعبانیه را میخواند. او صلوات شعبانیه را میآورد و با صدای خوشش برای ما میخواند. در آن دوران طلبهها معمولاً هرچه را در حوزه یاد میگرفتند، تلاش میکردند روی ما هم امتحان کنند. از موضوعاتی مانند زوال آفتاب گرفته تا شیوه خاص خواندن دعاها، همه را مطرح میکردند. بههرحال، آقای چهاردولی با دقت و علاقه این دعاها را میخواند و صدای خوشش تأثیرگذار بود.
این خاطره از ایشان در ذهنم باقی مانده است، زیرا برایم جالب بود. پیش از آن، من صلوات شعبانیه را نمیخواندم و حتی شاید به آن توجه نمیکردم. اما در همان تخریب، این مناجاتها و صلواتها برایمان آغاز شد و با آنها آشنا شدیم. پیش از آن، اگر هم چنین چیزهایی وجود داشت، اصلاً توجهی به آنها نداشتم. اما توجهی که آقای چهاردولی به این مناجاتها نشان میداد، همراه با صدای خوشش، برای من تجربهای تازه و جذاب بود.