سرباز گمنام امام زمان (عج)
شهید «سید علی حسینی» سرباز گمنام امام زمان (عج)، فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» شهید دوران جنگ تحمیلی است. او متولد یکم بهمن ماه ۱۳۴۱ و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که طی مأموریتی که در خارج از کشور بسر میبرد، دستگیر شده و در تاریخ بیستوسوم دیماه ۱۳۹۲ به شهادت رسید. مزار او در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران است.
«معصومه عبدی» همسر شهید حسینی شهید گفت: شهید حسینی، در زمان حیات خود، ارادت زیادی به شهدای گمنام داشت و اکنون نیز مزارش در قطعهای از بهشت زهرا (س) است که بیشترین شهید گمنام را دارد. پدر همسرم نیز در قطعه ۲۴ شهدای بهشت زهرا (س) دفن شده است و او نیز از شهدای دفاع مقدس است. از این رو، ما همیشه تردد زیادی به بهشت زهرا (س) داشتیم. وقتی بر سر مزار پدرش و دیگر شهدا میرفتیم، همسرم همیشه میگفت: “جای من اینجا خالی است”. طی مدت پنج سالی که همسرم به شهادت رسیده، از بابت فقدان او هنوز متاثریم اما از بابت اینکه خودش به آرزویش رسید، خوشحالیم.
وی خاطرنشان کرد: شهید حسینی به واسطه شغل و خدمتش به وطن، همیشه در مأموریتهای پُرخطر شرکت داشت. او مدتی را در غربت و اسارت بسر میبرد. به عقیده من، رنجی که شهید حسینی در راه خدا و پاسداری از وطن کشید، به درجات او میافزاید و توفیقی بود که نصیب او شد.
خانم عبدی ادامه داد: او به مأموریت رفت و سه هفته بعد از دستگیری، خبر شهادتش آمد. سوالهای زیادی درباره شهادت همسرم، برای من و فرزندانم بیجواب باقی مانده است.
هیچ تعلق خاطر دنیوی نداشت
وی درباره ویژگیهای اخلاقی این شهید گفت: شناختی که سالها زندگی با او به من داد، این بود که او اصلاً اهل دنیا نبوده و فردی کاملاً وارسته بود. هیچ تعلق خاطر دنیوی در وجود او ندیدم. بسیار متواضع و امانتدار بود. بسیار محفوظ به حیا بود. علیرغم موقعیت و مرتبه کاری بالایی که داشت، هرگز اهل هیاهو و دیده شدن نبود. زیرا این افراد هرچقدر از نظر اداری، دارای پُست و مقام و درجه باشند، بازهم همان سربازان ساده و گمنام امام زمان (عج) هستند. به انجام تکالیف دینیاش بسیار مقید بود و حتی در ماموریتهایی که در ماه مبارک رمضان میرفت، روزهاش را کامل میگرفت و میگفت: طاقت ندارم به خاطر کار و مأموریت، روزهام را بشکنم. شاید یکی از علتهایی که شهادت قسمتش شد، همین خصوصیات اخلاقی باشد.
این همسر شهید، درباره سی سال زندگی مشترکش گفت: ما تیرماه سال ۱۳۶۲ ازدواج کردیم و حاصل این زندگی، ۲ دختر و ۲ پسر است. البته سی سال زندگی مشترک، بیشتر در کلام است. زندگی واقعی من با او کمتر از این حرفها بود زیرا شهید حسینی به خاطر شغلش، حضور کمرنگی در خانه داشت و همیشه فرصتها برای اینکه در خانه و در کنار من و فرزندانم حضور داشته باشد، کم بود.
از آرمانهای اولیه انقلابمان بسیار دور شدهایم
خانم عبدی درباره آنچه که شهید حسینی و امثال او را ترغیب میکرد تا زندگی خود را در چنین مسیری پیش ببرند، گفت: این موضوع به ایدهها و افکار این سربازان گمنام، بازمیگردد. از ابتدای شکلگیری این نهاد، این سربازان به شدت پیرو خط امام خمینی (ره) بودند و انگیزه اصلی این افراد، حفظ وطن از تجاوز دشمن، دوری از بیبندوباری و فسادهای گوناگون بود. در سالهای اخیر پیش از شهادت، شهید حسینی از تغییر آرمانها، کمرنگ شدن خط و مشی امام خمینی (ره)، فراموش شدن اصل درستکاری و خدمت به مردم در مسئولان، بیتوجه شدن به آسایش و رفاه مردم، خیلی ناراحت بود و بارها میگفت؛ “ما از آرمانهای اولیه انقلابمان بسیار دور شدهایم.”
این همسر شهید افزود: شهید حسینی بسیار مقید به خط امام خمینی (ره) بود. حتی در دوران جنگ تحمیلی، بارها میخواست وارد میدان نبرد شود اما به او اجازه نمیدادند و میگفتند کاری که شما انجام میدهید برای کشور، کمتر از سربازان میدان جنگ نیست. اما با این حال، شهید حسینی در سه عملیات جنگ هم شرکت کرد.
دخترانش را خیلی دوست میداشت
وی درباره خاطرات زندگیاش با شهید حسینی گفت: طی سی سال زندگی، مدام از ما خداحافظی میکرد و به مأموریت میرفت که سراسر خاطره همراه با اضطراب بود. در خداحافظی آخرین سفرش، فکر نمیکردم که این آخرین دیدار ما باشد. ذهن من پر از خاطرات مختلف از زندگی با ایشان است. گاهی خاطراتی هستند که ماندگارتر میشوند. یکی از چیزهایی که همیشه در ذهن من مانده، اهمیت فوق العادهای بود که همسرم برای دخترانش قائل میشد و محبت ویژهای به دو دخترش داشت. وقتی من توجه خاص و حمایت او را به دخترانم میدیدم، برایم شیرین بود. حال تصور کنید از دست دادن پدر برای دختران من چقدر سخت است.
همسر شهید در پایان گفت: در این پنج سالی که همسرم شهید شد مشکلات زیادی داشتیم، اما راضی به رضای الهی هستیم. از دست دادن یک عضو خانواده از یک سو و جوّ جامعه از سویی دیگر، ما را ناراحت میکند. برخی در جامعه، تصورشان این است که خانوادههای شهید، از خدمات بنیاد و سهمیه دانشگاه و غیره سو استفاده میکنند. گاهی این حرفها دل انسان را به درد میآورد. زیرا ما عزیزترین عضو خانواده خود را از دست دادهایم و خلاء او هرگز با هیچ کمک مادی جبران نمیشود. حتی با گذشت زمان، جای خالی او بیشتر حس میشود. البته شهدا از نظر معنوی خانواده خود را همراهی میکنند و تنها نبود فیزیکی آنها باعث ناراحتی خانواده است. ما بارها این حس را داشتهایم که او در کنار خانواده است و کمک میکند.