بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
من مجید زنگی، عضو واحد تخریب لشکر ۴۱ ثارالله از شهرستان بم هستم.
به یاد دارم که در سال ۱۳۶۰، در اولین مرحلهای که به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شدم، وارد لشکر ثارالله در اهواز شدم. آن موقع لشکر ثارالله هنوز تیپ بود. مشاهده کردیم چند نفر از بچههای تخریب آمدند تا با نیروهایی که تازه از کرمان رسیده بودند صحبت کنند و هر کدام که علاقهمند بودند را به واحد تخریب دعوت کنند.
به یاد دارم شهید حسین مرادی آمد تا برای تمام نیروهایی که از کرمان به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شده بودند، صحبت کند. گفت:
«من آمدهام نیرو برای واحد تخریب بگیرم. خصوصیات افرادی که میخواهند به واحد تخریب بیایند خاص تر از سایر رزمندگان است . شما باید بدانید که اولین اشتباه، آخرین اشتباه است. اگر بعضی وقتها شبهای عملیات معبر باز نشد، بچههای تخریب باید در میدانهای مین روی مین بروند و راه را برای عملیات باز کنند.»
من همراه با داییام، شهید محمود قهری، با هم بودم و من مشاهده کردم که شهید قهری بلند شد و رفت. اسمش را جزو بچههای واحد تخریب نوشت. دایی ام رفت و بنده هم پشت سرش بلند شدم و رفتم. اسمم را نوشتم. ایشان گفت:
«تو به گردان تخریب نیا! ما دو تا، دایی و خواهرزاده هستیم؛ یا تو برو، یا من. اگر من واحد تخریب رفتم، تو واحدی دیگر برو.»
به ایشان گفتم: «شما که واحد تخریب رفتید، بنده هم با شما تخریب میآیم.»
خدا را شکر، هر دوی ما با تخریب لشکر ثارالله رفتیم.
آنجا، در کنار دیگر همرزمان و همشهریهای عزیزمان، مشغول به خدمت شدیم. یک دوره مختصری در مورد واحد تخریب گذراندیم و از نزدیک با انواع مینها آشنا شدیم.
موردی که رزمنده ای خودش را در میدان مین روی مین بی اندازد به یاد ندارم. چنین چیزی را بنده که در چندین عملیات پیدرپی شرکت کردم، ندیدم و همچین چیزی نداشتیم. ولی خب، فرماندهان تخریب میخواستند دل و جرات آن شخص را بسنجند و ببینند آن نیرویی که وارد واحد تخریب میشود، از چه قدرتی برخوردار است. میخواستند گزینش کنند که آیا قدرت دارد، جرئت دارد و میتواند تخریب کار کند یا نه! از همان اول نیروهای دلوجرئتدار میخواستند تا در واحد تخریب شرکت کنند.»
خب، رسیدیم به آموزش مختصری که در واحد تخریب گذراندیم و بعد از آن جزو واحد تخریب لشکر چریک ثارالله شدیم. قبل از عملیاتها، ما میدانهای مینی که از عراق در منطقه خوزستان باقی مانده بود، میرفتیم. قبل از عملیاتها، آن میدانهای مین را پاکسازی میکردیم. بعضی از مردم، کشاورزان، عشایر و چوپانها در بیابان که برای امور زندگی میرفتند، ناخواسته روی مین رفته و به شهادت میرسیدند.
ما از طریق لشکر چریک ثارالله، در آن منطقه حمیدیک، دهلاویک و دشت عباس، قبل از عملیاتها در آن منطقه برای پاکسازی میرفتیم و میدانهای مین را خنثی میکردیم.
کارمان این بود و به یاد دارم که در چندین عملیات که بنده به عنوان تخریبچی شرکت کردم، من در معبر بودم؛ یعنی با بچههای واحد شناسایی حدود یک ماه، چهل روز قبل از عملیات، ما با بچههای اطلاعات میرفتیم و میدانهای مین عراق را شناسایی میکردیم که بتوانیم یک راهی را برای شب عملیات باز کنیم؛ که از چه طریقی و از کدام منطقه بچهها بتوانند برای شب عملیات اقدام کنند و در آن میدان مین راهی باز کنند تا یک راه آسانتری باشد که زودتر ما را برساند؛ زیرا در حین عملیات وقت نداریم و همچنین تلفات ندهیم.



























































