گروه تحقیقاتی خالدین در راستای ضبط و ثبت خاطرات شهدای دفاع مقدس اینبار خدمت جانباز سرافراز حاج حسن نسیمی رسیده است . به گزارش خالدین ، حاج حسن نسیمی یکی از رزمنده های تخریبچی و از فرماندهان دفاع مقدس هستند . آنچه مطالعه میفرمایید مقدمه ای برای آشنایی با حاج حسن نسیمی است که ایشان در مقدمه ی ضبط خاطراتشان بیان کردند :
بعد از انقلاب و شکل گیری انقلاب ، ما در یک مقطعی از زمان ، که در سال پنجاه و هشت بود ، ناخواسته وارد یک کار مربوط به انفجارات و تخریب شدیم . آن کار به این صورت بود که یک کسی ، یک معدن سنگ داشت که در یک جای متروکه ای بود . ایشان بنا داشت آن جا یک ساختمانی را احداث کند و ما علی رغم سن و سال کمی که داشتیم ، به کارهای پر هیاهو و هیجانی ، علاقه داشتیم . ما مبادرت پیدا کردیم که کار تخریب و انفجارات این معدن سنگ را انجام می دهیم . آن سنگ های سبز را مثلاً فرض کنید یک افغانی بود که چاله می کند و ما انفجارش را با باروت سیاه و فیتیله های قیر اندود آن روز انجام میدادیم . اولین کار انفجاراتمان را در آن سال یعنی سال پنجاه و هشت به این صورت انجام دادیم.
من به لحاظ شخصیتی فردی بودم که در محیطی رشد کرده بودم که ورزش می کردیم و کشتی می رفتیم . با آن کله شقی هم که داشتیم ، به کارهای پر هیاهو ، هیجانی و پر مخاطره علاقه زیادی داشتیم . رفته رفته با شکل گیری جنگ ، آمدیم و وارد فضای دوران جنگ و دفاع مقدس شدیم . در واحد های مختلف جنگ و یگان های مختلف و همچنین مناطق مختلف مثل کردستان بعنوان بسیجی حضور داشتیم .در مقاطع مختلف می رفتیم اعزام می گرفتیم و رفته رفته آمدیم وارد تیپ سیدالشهدا شدیم . این مقطع بعد از عملیات خیبر و تقریبا فروردین سال شصت و سه هست . من سابقه ی کار تخریب در یگان های دیگر مثلاً لشگر بیست و هفت داشتم و زمانی که از تهران ، به عنوان بسیجی به منطقه ی دو کوهه اعزام شدم ، یادم می آید گردان تخریب در همان دو کوهه ، کنار پشتیبانی و لجستیک تیپ سیدالشهدا مستقر بود و گردان آن جا بود .
در دوکوهه که بودیم ، حاج عبدالله یا سید محمد ، به مجموعه ی نیروهایی که از تهران آمده بودند ، آمدند و گفتند دنبال نفراتی هستند که قبلا تجربه ی کار تخریب را داشتند ، یا احیاناً ویژگی های متناسب با گردان تخریب داشتند و انتخابشان می کردند . وقتی که از بین نیروهای انسانی متوجه شدند که ما قبلا کار تخریب انجام داده ایم ، با ما آن جا یک صحبتی کردند و ما را به مجموعه ی گردان تخریب دلالت دادند . این ، شروع حضور من در گردان تخریب سیدالشهدا بود .
ما چند روزی بین دوستان تخریبچی بودیم که یادم هست آقای سید محمد زینال حسینی ، این شهید بزرگوار، پیش من آمدند و گفتند شما در ارتش خدمت کرده ای ؟ گفتم نه آقا سید ! گفت : نه ! شما در ارتش خدمت کرده اید . گفتم نه ، من در ارتش خدمت نکرده ام ولی ایشان خیلی اصرار داشت و می گفت شما در ارتش خدمت کرده اید .
از آنجا که من کمی به یونیفرم نظامی علاقه داشتم و خیلی مرتب بودم و به قول بچه ها که آن زمان می گفتند: فلانی کالجبل الراسخ است ، و ما سعی می کردیم ظاهرمان را حفظ کنیم ، استنباط سید اینطور بود و میگفت : شما در ارتش بوده اید . من هم می گفتم نه ! من در ارتش خدمت نکرده ام ، اما اگر شما اصرار دارید ، من حرفی ندارم . به نظرم سید نپذیرفت و قبول نکرد که شاید من صادق باشم .
ادامه ی خاطرات حاج حسن نسیمی را در این لینک میتوانید مطالعه کنید : به روایت حاج حسن نسیمی