بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به پيشگاه حسين بن على امير المؤمنين عليهما السّلام ، از سليمان بن صرد خزاعى و مسيّب بن نجبة و رفاعة بن شدّاد و حبيب بن مظاهر و عبد اللَّه بن وائل و شيعيان ديگرش .
سلام خدا بر تو ، ستايش مر خداى راست كه دشمن تو و پدرت را در هم شكست . همان جبّار عنيد خودكامه ستمكار كه حقّ اين امّت را به ستم گرفت و حقوق آنان را غصب كرد و بدون رضايت امّت خود را بر آنان امير ساخت . خوبان را كشته و بدان و اشرار را باقى گذارد و بيت المال مردم را در دست جباران و طاغيان قرار داد . همواره چون ثمود از رحمت خدا دور باد . هم اكنون ما را امامى جز تو نيست ، نزد ما بیا ، باشد كه خدا ما را به وسيله تو بر حقّ جمع كند . اين نعمان بن بشير (والى کوفه) است كه در قصر حكومتى تنها مانده و ما در جمعه و جماعت و عيد در كنار او نيستيم و اگر به ما خبر رسد كه بدين سمت عزيمت فرمودى ، ما او را از شهر بيرون كرده تا به شام رود و ملحق شود . و پيشاپيش سلام و رحمت خدا بر تو اى فرزند رسول اللَّه و بر پدرت و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم .
آنها نامه را فرستادند و بعد از دو روز درنگ ، جمعى ديگر را با 150 نامه كه به امضاء يك نفر و دو نفر و سه و چهار و … رسيده بود فرستادند كه همگان تمنّاى آمدن امام به كوفه را داشتند و امام همچنان درنگ میكرد و پاسخ نامه را نمیداد .