• امروز : یکشنبه, ۲۴ فروردین , ۱۴۰۴
ما مرتب در قاشق آش فوت می‌کردیم تا کمی خنک شود

حاج قاسمی با روشی ساده چیزی کاربردی به ما یاد داد

  • کد خبر : 5912
حاج قاسمی با روشی ساده چیزی کاربردی به ما یاد داد

پس از پایان عملیات خیبر، همه‌ی نیروها را به اجبار به مرخصی فرستادند. من اما تصمیم گرفتم که فرار کنم و دوباره به جاده‌ی اهواز – خرمشهر بازگردم. مدت طولانی‌ در آنجا ماندیم و در نهایت حاج عبدالله اعلام کرد که به ده نفر داوطلب نیاز دارد. او گفت هرکس کاری ندارد، بماند. من، حسن […]

پس از پایان عملیات خیبر، همه‌ی نیروها را به اجبار به مرخصی فرستادند. من اما تصمیم گرفتم که فرار کنم و دوباره به جاده‌ی اهواز – خرمشهر بازگردم. مدت طولانی‌ در آنجا ماندیم و در نهایت حاج عبدالله اعلام کرد که به ده نفر داوطلب نیاز دارد. او گفت هرکس کاری ندارد، بماند. من، حسن نسیمی، محمد غلامعلی و چند نفر دیگر از بچه‌ها تصمیم گرفتیم که بمانیم. سپس به همراه حاج قاسمی و حاج عبدالله سوار خودرو شدیم و راهی کردستان شدیم.

به دیواندره رسیدیم، جایی که جهاد در آن مستقر بود. زمانی که وارد آنجا شدیم، وعده‌ای غذا برای ما آماده کرده بودند؛ یا ناهار بود یا شام، که آش به ما دادند. یادم می‌آید که حاج قاسمی به ما روش خوردن آش داغ را یاد داد. ما مرتب در قاشق آش فوت می‌کردیم تا کمی خنک شود و سپس می‌خوردیم. اما حاج قاسمی گفت: «این‌طور نخورید!» پرسیدیم: «پس چه کار کنیم؟ آش که داغ است!» او قاشقش را در دست گرفت و با لبخند گفت: «این‌طور که می‌گویم: ابتدا از کنار آش بردارید، سپس کمی از وسط آن بگیرید و همین کار را تکرار کنید. این روش باعث می‌شود غذا خنک‌تر شود و بتوانید راحت‌تر بخورید.»

من همان‌طور که او گفته بود، بشقابم را تمام کردم. دوستانم با تعجب می‌گفتند: «چطور انقدر زود تمام کردی؟» این خاطره همیشه برایم جالب و به‌یادماندنی است، چرا که حاج قاسمی با روشی ساده چیزی کاربردی به ما یاد داد. بعد از دیواندره، به مهاباد و سپس به ارومیه رفتیم.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5912
  • نویسنده : حاج سعید خاکسار
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

21دی
شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

02دی
نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم
نمی‌توانم حالات و شخصیت حاج عبدالله را توصیف کنم، اما...

نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم

02دی
جنازه افسر بعثی عراقی که خاک هم قبولش نمیکرد
حاج عبدالله نیز از ما خواست برای این جنازه استغفار کنیم

جنازه افسر بعثی عراقی که خاک هم قبولش نمیکرد

ثبت دیدگاه