با تعدادی از برادران تخریبچی ازجمله شهید علی اصغر صادقیان به گردان حضرت علی اکبر(ع) مامور شدیم.
به محض اینکه سوار قایق ها شدیم نگرانی شدیدی وجودمان رو گرفت. هواکاملا روشن و مهتابی بود و بیم اون میرفت که برای غواصان خط شکن مشکل ایجاد شود .
در همین نگرانی و اضطراب بودیم که به مدد خانم حضرت فاطمه زهرا(س) یک ابر آسمون اروند روگرفت وبارش باران شروع شد. اشک توی چشم بچه هایی که سوار قایق ها آماده برای حمله به دشمن بودند حلقه میزد. همه دست به دعا برداشته بودند و شکرگزار نعمت باران به درگاه الهی بودند. توی شدت باران از آنسوی اروند نور چراغ قوه ها بود که خاموش و روشن میشد واین علامت بچه های تخریبچی غواص بود که رفته بودند معبر باز کنند و این نوید باز شدن معبر و حرکت قایق ها به سمت معابر در جزیره ام الرصاص بود. بارون که شروع شد آب اروند هم به خروش اومد و موج اروند به قایق ها میخورد و آب به سر و روی بچه ها میریخت.
آخرین عکس دست جمعی با فرمانده
سردارشهید حاج عبدالله نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی لشگر۱۰
شهید علی اصغر صادقیان
شهید محمد بهشتی
بیمارستان خرمشهر
عملیات ام الرصاص
۲۰ بهمن ۶۴
قایق ها داخل معبر از حرکت ایستادند و با هدایت بچه های تخریب از داخل موانع رد شدیم وداخل کانال در ساحل جزیره ام الرصاص به طرف منطقه درگیری حرکت کردیم پاکسازی سنگرها شروع شد و تقریبا به سمت عمق جزیره پیش رفتیم و ماموریت هامون رو انجام دادیم تعدادی از بچه ها مجروح وشهید شدند و فرمان عقب نشینی صادرشد و جزیره رو ترک کردیم چون عملیات ما ایضایی بود و سایر یگانها وارد در عملیات اصلی وارد فاو شدند و عملیات در آن محور ادامه پیدا کرد.
بعداز اینکه به خرمشهر برگشتیم به یکی از همشهریان که اهل علم و مطالعه و شب زنده داری بود برخورد کردم و او از چگونگی عملیات از بنده پرسید و من هم شرح درگیری بچه ها با دشمن و بارانی که به لطف خدا بارید رو برایش نقل کردم و او مطلبی گفت که خشکم زد. اون مرد اهل علم و عمل گفت: فلانی: میدانی ابری که شب عملیات بالای سر بجه ها قرار گرفت و شروع به بارش کرد با دعای چه کسی بود.. گفتم: نه .. و ایشان ادامه داد. آن شب خداوند دعای حاج عبدالله نوریان را مستجاب کرد و با دعای ایشان بود که نصرتی حاصل شد و رزمندگان توانستند با کمترین تلفات دشمن بعثی را در جزیره ام الرصاص تارو مار کنند