• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی (قسمت دوم)

اولین دیدار و آشنایی من با شهید مصطفی صدرزاده

  • کد خبر : 5572
اولین دیدار و آشنایی من با شهید مصطفی صدرزاده

خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) آنچه در این مطلب مطالعه میفرمایید قسمت دوم از خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی است . جهت مطالعه قسمت اول خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی اینجا کلیک کنید .   بعد از ورود به دمشق به یک پادگان منتقل شدیم . در پادگان تهران من را به […]

خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

آنچه در این مطلب مطالعه میفرمایید قسمت دوم از خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی است . جهت مطالعه قسمت اول خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی اینجا کلیک کنید .

 

بعد از ورود به دمشق به یک پادگان منتقل شدیم . در پادگان تهران من را به نام اصلی خودم یعنی عطایی میشناختند . در سوریه هرکس میتوانست یک نام جهادی برای خودش انتخاب کند . پس از استقرار در پادگان ، اسم جهادی ام را ابوعلی گذاشتم . این هم اسم جدیدی نبود . من 27 یا 28 سفر به عراق رفته بودم . سالی یک یا دوبار . یکی در میان ، یک بار خانوادگی حدود 30 – 40 نفر از اقوام و نزدیکان را در نیمه شعبان با کاروان میبردم . مدیریت این کاروان با خودم بود و تمام کارهای هماهنگی و سازماندهی شان را خودم انجام میدادم . یک بار هم مجردی با دوستان به اربعین میرفتم . هر دوسفر هم با پای پیاده از نجف به کربلا میرفتیم . هم در سفر نیمه شعبان با اقوام هم در سفر اربعین با دوستان . چون نام پسرم علی بود ، در این سفر ها به ابوعلی معروف بودم . وقتی هم به سوریه رفتم همین نام را برای خودم انتخاب کردم .

برای سازماندهی اولیه از نیروهای تازه نفس میپرسیدند چه تخصصی داری ؟ هرکس باید سابقه و تخصص اش را میگفت . بعضی میگفتند که سابقه ی جنگ در اردوی ملی افغانستان را دارند . حتی بعضی که سن شان بالاتر بود ، سابقه حضور در جنگ ایران و عراق را هم داشتند . تجریه ی نظامی من بیشتر در مجموعه بسیج و گشت های شب و آموزش ها و رزمایش ها بود ولی چون نمیتوانستم بگویم عضو بسیح ام ، گفتم : یه مدتی توی درگیری با اشرار حاشیه شهر مشهد با بچه های بسیج همکاری کردم .

مصطفی را از سه سالگی نذر حضرت عباس کرده بودم

بعد از این ، نیروها را سازماندهی کرده و هرکس را بر اساس سابقه و تخصص اش جدا میکردند . بعضی بودند که میگفتند ما تخریب کار نکرده ایم ولی به تحریب علاقه داریم . اینها را آموزش تحریب میدادند . البته اینطوری نبود که هرکس هرچیزی بگوید قبول کنند .همین که سرف اسلحه را دستش میگرفت ، از نحوه ی گرفتن اسلحه میفهمیدند چند مرده حلاج است . علاقه شخصی من این بود که به واحد تخریب بروم و یا بعنوان تک تیر انداز فعالیت کنم . به دلیل سابقه قبلی هم در تخریب و هم در تیراندازی در انواع میدان های تیر یا نفر اول میشدم یا دوم و از این بابت شاخص شده بودم . هروقت قرار بود سردسته یا سرگروه انتخاب شود ، وقتی سوال میکردند چه کسی تیر اندازی اش خوب است همه بلادرنگ میگفتند ابوعلی …
بچه های آنجا وقتی علاقه و تبحر من را در امر تخریب و تک تیراندازی دیدند ، گفتند : یک یگانی تشکیل شده به نام یگان نیروهای مخصوص فاطمیون . توی تیرو مخصوص که باشی همه چیز رو بهت آموزش میدن و میشی نیروی ویژه .

نیرو مخصوص تلفیقی از همه رشته ها بود . آنجا بعد از آموزش هم تک تیر انداز میشدی و هم تخریب را کامل یاد میگرفتی . هم اصول جنگ شهری را بلد میشدی . حسابی خوشم آمد و تصمیم گرفتم به آن یگان بروم . دیماه سال 1393 بود که به نیروی مخصوص رفتم . فرمانده این یگان مصطفی صدرزاده معروف به سید ابراهیم بود .

سید ابراهیم خیلی فعال بود . او بر خلاف بعضی گردان ها که خیلی شل و ول بودند تمرینات سختی با نیروها میکرد . کارهایی مثل آموزش جنگ شهری ، رفتن به میدان تیر ، گوه پیمایی . میگفت نیرو مخصوص باید مخصوص باشه . باید کار کشته باشه .

شبیه شهید ابراهیم هادی

 

خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

آنچه در این مطلب مطالعه فرمودید قسمت دوم از خاطرات خودگفته ی شهید مرتضی عطایی بود . جهت مطالعه قسمت سوم خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی اینجا کلیک کنید .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5572
  • نویسنده : شهید مرتضی عطایی
  • منبع : کتاب مرتضی و مصطفی

خاطرات مشابه

20مهر
همین کارت باعث میشه شهادتت عقب بیوفته….
تا سیب نرسه از درخت نمیافته...

همین کارت باعث میشه شهادتت عقب بیوفته….

20مهر
مصطفی با بخیه‌های کشیده نشده و در حال خونریزی می‌جنگید
او نمونه والا و الگویی کامل از یک فرمانده میدانی بود

مصطفی با بخیه‌های کشیده نشده و در حال خونریزی می‌جنگید

20مهر
توسل به شهید مدافع حرم، مهدی صابری
شهید مصطفی صدرزاده علاقه ی خاصی به شهید صابری داشت

توسل به شهید مدافع حرم، مهدی صابری

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!