• امروز : چهارشنبه, ۲۶ دی , ۱۴۰۳
ماجرای ورود شهید حاج قاسم اصغری به گردان

حاج عبدالله نوریان گفت حاج قاسم اصغری فرمانده خوبی میشه

  • کد خبر : 1844
حاج عبدالله نوریان گفت حاج قاسم اصغری فرمانده خوبی میشه

در رابطه با حاج قاسم اصغری خیلی حرف ها زده شده . از شجاعتش ، از روی سیم خاردار خوابیدنش ، از اخلاقیاتش خیلی صحبت ها شده . قبل از عملیات والفجر2 ، مقر گردان توی کوهدشت بود . اون زمان شهید حاج عبدالله نوریان با شهید حاج سید محمد زینال حسینی اکثرا میرفتن منطقه […]

در رابطه با حاج قاسم اصغری خیلی حرف ها زده شده . از شجاعتش ، از روی سیم خاردار خوابیدنش ، از اخلاقیاتش خیلی صحبت ها شده . قبل از عملیات والفجر2 ، مقر گردان توی کوهدشت بود . اون زمان شهید حاج عبدالله نوریان با شهید حاج سید محمد زینال حسینی اکثرا میرفتن منطقه برای شناسایی و جلسات و کمتر توی گردان بودن . به من گفته بودن بعنوان خادم بچه ها مراقب گردان باشم .

گردان تخریب طبق روال هرجا که تیپ یا لشکر اردو میزد ، دور تر از بقیه ی گردان ها بود . این هم درواقع به خاطر انفجارات و رزمه شبی بود که گردان ما داشت و به خاطر مهماتی که بود که ما استفاده میکردیم . یه سری نشسته بودیم توی چادر ، دیدیم چهار پنج نفر نیروی سرباز اومد برامون . اگر اشتباه نکنم شهید رسول فیروزبخت هم بود .

شهید قاسم اصغری اومد و سراغ فرمانده گردان رو گرفت . بهش گفتم کارتو بگو! . اون روز من یه شلوار گرمکن پوشیده بودم و قیافم به هرکسی میخورد بجز مسئول گردان . بهش گفتم کارتو بگو ، گفت با فرماندتون کار داشتم . گفتم حالا بگو ! حرفتو بزن شاید کمکی از دستمون بر اومد . محل نداد و رفت . دقیقا یاد روز های اول ورود خودم به گردان افتادم که با حاج عبدالله این برخورد رو داشتم .

زیر نظر گرفتمش دیدم خیلی تو خودشه . صداش کردم گفتم بیا و با همه اونایی که تازه اومده بودن یه صحبتی کردم . اونجا بود که دیگه فهمیدن ما یه مسئولیت کوچیکی داریم . عد که مرخصشون کردم ، حاج قاسم اصغری رو نگه داشتم گفتم مشکلت چیه ؟ گفت آقا کاری از دستت بر نمیاد . گفتم تو بگو شاید براومد . گفت : مادرم مریضه  کسی هم نیست مراقبش باشه ،فکرم درگیر مادرمه . گفت : میخواستم خدمتم عقب تر بیوفته که قبول نکردن . حالا هم که دیگه اومدم ولی تمام فکر و ذهنم پیشه مادرمه .

از همون لحظه ی اول توی دل همه نفوذ کرده بود

گفتم خب چقد مرخصی میخوای ؟ گفت :توقع زیادی ندارم ، یکی دو ماه ! یه برگه براش نوشتم و گفتم : برو کارگزینی . رفت و اومد و گفت مرخصی رو دادن . گفتم خب برو کارت و انجام بده بیا چون اینجا آدم باید فکرش باز باشه . تخریب گردان حساسیه . ایشون رفت و بعد از مدتی برگشت . با یه روحیه بالا هم برگشت ، یعنی از همون اول با جون و دل کار میکرد . اصلا انگار نه انگار سرباز بود که فقط بخواد خدمت سربازی اش رو بگذرونه . روحیه اش بالا بود و شجاعت خاصی داشت . خیلی هم مهربون و اصطلاحا (تو دل برو) بود .خیلی زود هم با بچه ها جوش خورد . در کنار همه اینها جذبه خاصی هم داشت . وقتی حاج عبدالله اومد ، ماجرا رو براش تعریف کردم . حاج عبدالله گفت قاسم یکی از فرمانده های خوب میشه .

شهید قاسم اصغری دیگه موند توی گردان و بعد از اینکه خدمتش تموم شد ،حاج عبدالله جذب سپاهش کرد . حاج قاسم جذب سپاه شد بعد از خدمتش هم تو سپاه موند.

بعد از شهادت حاج عبدالله ، توی عملیات عاشورای سه شنیدم روی سیم خاردار خوابیده . خب این اولین تجربه ای بود که توی جنگ اتفاق افتاده بود . این حرکت حاج قاسم اون زمان برای نیرو ها الگو شد . بعد از اون چند جا دیگه هم این اتفاق افتاد و بقیه هم این کار رو کردن . خودش یه نوع آموزش شد برای وقتی که مثلا عملیات لو میره و فرصتی نیست برای قطع کردن سیم خاردار که باید از این روش استفاده بشه .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=1844
  • نویسنده : حاج داوود پاداشی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

24دی
حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

21دی
شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

12دی
تو ازدواج کن! شغلت پای من…
اسخ داد: "دارم مکه می‌روم. خلاصه، حلالمان کن."

تو ازدواج کن! شغلت پای من…

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!


Fatal error: Uncaught TypeError: strtoupper() expects parameter 1 to be string, null given in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php:145 Stack trace: #0 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(145): strtoupper(NULL) #1 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(107): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hash_to_element(Object(DOMElement), 2, '<!DOCTYPE html>...') #2 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Controller.php(155): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hashes('<!DOCTYPE html>...') #3 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-conte in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php on line 145