شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد لُبّ شهادت این است که یک انسانی ناگهان از درجات عالیهی الهی سر در آورد آخرین سلام شهید بسطام خانی به اباعبدالله علیه السلام شهیدی که از ترس آلوده شدن به گناه به مرخصی نمیرفت در مشهد بود اما نامه هایش را از جبهه برای ما میفرستاد روح امام خمینی ، روح نوابی بود به اضافه مرجعیت مصطفی را از سه سالگی نذر حضرت عباس کرده بودم اگر میخواهید شهید شوید با اخلاص کار کنید
یادم هست محمودرضا در کلاس دوم دبیرستان؛ یک روز دفترچهای را که برای ثبت خاطرات شهدا بود و از بنیاد شهید گرفته بود، به خانه آورد. دو شهید را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی شهید «عبدالمجید شریف زاده» که دانش آموز و هم محلهای بود و دیگری شهید «احد مقیمی» بیسیمچی […]
در نامهای که شهید بیضایی در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در در فضای ملکوتی بینالحرمین دو مظلومه، دو شهیده، خانم زینب کبری (س) و خانم رقیه (س) در سوریه خطاب به همسر گرامیاش نگاشته، آمده است: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به […]
محمودرضا شکسته بود خودش را و به راحتی می شکست خودش را . در این خصوصیت اخلاقی در اوج بود! بدون اغراق می گویم که به جز مقابل دشمن و آدم های زورگو ، مقابل همه ی بندگان خدا این جور بود؛ افتاده و متواضع و بی ادعا. آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی […]