روزی که شهید برونسی ، داماد صدام را دستگیر کرد
من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت اول)
رضا استاد شهید شد و من مجروح شدم
بعد ها متوجه شدیم حاج عبدالله به ارتفاعات بازی دراز رفته
جلسات سخنرانی حاج آقا تاج آبادی در گردان تخریب
حسین جان ! پسرم ، عزیزم ، برادرم ، پاره ی وجودم ! تو میدانی ترس من از چگونه رفتن است
از برکت قدم مبارک شهید محمود کاوه ، زمینگیرها سینه از خاک کندند
بدانید که هیچ چیز جز او نیست ، امر امام را اطاعت کنید و دنبال کسی جزامام نروید
در عملیات عاشورای 3 خانه مان کرج بود. من هم رفتم سپاه کرج در انجا به من گفتند گردان حضرت علی اصغر برو خیلی نیرو احتیاج دارند. ما هم 12 نفر از بچه ها ی کرج رفتیم بیشترشان الان زنده هستند. با همدیگر به گردان حضرت علی اصغر رفتیم. از تیپ حضرت سید الشهدا (ع) […]