روزی که شهید برونسی ، داماد صدام را دستگیر کرد
یک بار که من مکبری می کردم
اسم من علی چیت سازیانه بسیجی ام و هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم
وصیت نامه ی شهید غلامحسین افشردی ( حسن باقری )
حاجی ما کار و زندگی داریم شاید این هلیکوپتر بخواهد حالا حالاها بچرخه…
مولودی خوانی شب مبعث به سبک شهید مجید رضایی
میگفت تو که طاقت آتش دنیا را نداری آتش جهنم را چکار میکنی ؟
وقايع روز های رحلت رسول اکرم و سقيفه به روایت براء بن عازب
اوایل امسال با تعدادی از رفقا من جمله شهید سیدابراهیم (مصطفی صدرزاده) رفته بودیم برا شناسایی قبل از عملیات (تو منطقه ی درعا) حین برگشت، با توجه به فصل بهار و کشتزارهای گسترده ی تو منطقه، حاشیه ی راه بوته های بلندی که انتهای ساقه هاشون، خارهای توپی شکل (اندازه ی یه گردوی بزرگ) رشد […]
امروز تو زینبیه همش خاطراتی که با سید ابراهیم بودم جلو چشمم زنده شد… کبابی که آخرین بار خوردیم و گفت: یادش بخیر با سردار شهید حاج حسین بادپا اومدیم اینجا و بهش گفتم حاجی نمی خوای سور شهادتت رو بدی؟ باهم کباب گوشت شتر خوردیم…و منم برد داخل کبابی و یه نهار به یاد […]