دست و پایش را گرفتیم و در آب انداختیمش
وای بر آنان كه قدر خودشان را نمیدانند و به اخلاق حسنه آراسته نمیشوند
عملیات کربلای پنج؛ سنگینترین و گستردهترین عملیات دفاع مقدس
گفتوگوی حجتالاسلام خسروشاهی با آیتالله کاشانی
من در راهى قدم گذاشتم که باید جان به جانان سپرد
برادر میسوری مگر من میگذارم تو شهید یا اسیر شوی ؟!
خاری که بر دست شهید حمیدرضا دادو نشست
حاجی ما کار و زندگی داریم شاید این هلیکوپتر بخواهد حالا حالاها بچرخه…
یادم هست محمودرضا در کلاس دوم دبیرستان؛ یک روز دفترچهای را که برای ثبت خاطرات شهدا بود و از بنیاد شهید گرفته بود، به خانه آورد. دو شهید را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی شهید «عبدالمجید شریف زاده» که دانش آموز و هم محلهای بود و دیگری شهید «احد مقیمی» بیسیمچی […]
در نامهای که شهید بیضایی در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در در فضای ملکوتی بینالحرمین دو مظلومه، دو شهیده، خانم زینب کبری (س) و خانم رقیه (س) در سوریه خطاب به همسر گرامیاش نگاشته، آمده است: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به […]
محمودرضا شکسته بود خودش را و به راحتی می شکست خودش را . در این خصوصیت اخلاقی در اوج بود! بدون اغراق می گویم که به جز مقابل دشمن و آدم های زورگو ، مقابل همه ی بندگان خدا این جور بود؛ افتاده و متواضع و بی ادعا. آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی […]