از شما میخواهم که خودکفا باشید ، هم زن باشید و هم مرد باشید
شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
این امتحانی بزرگ از جانب پروردگار است
از آغاز اتحاد سپاه و ارتش تا تسلیم ده هزار سرباز بعثی
جایی بمونی خودت باشی و آقا ، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره
سرنوشتی که نواب برای سوزاننده قرآن رقم زد
روایت جانباز قطع نخاع حاج علی کمیجانی از ماجرای مجروح شدنش
آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود
قبل از من شهید حسنی و شهید خدیور ، شهید خلج و شهید علی سلمانی در گردان مداحی میکردند اما نه اونطوری که توقع بود من بخونم . بیشتر در حد یک سینه زنی و مراسم نوحه صبحگاهی بود . آنها هم حماسی می خوندند و سینه می زدند نه که مداحی غزل مصیبت و […]
خدیور بچه ی قد کوتاه و سیه چرده ای بود. ما یک مقر دیگه ای داشتیم که شهید حاج عبدالله نوریان ایشان را به آن جا برده بود. ما هم رفتیم که به ایشان سر بزنیم. نزدیک اذان بود که ما به چادر ایشان رسیدیم و آنها در حال نماز خواندن بودند و ایشان پیش […]