تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س
خاطرات اسارت در اردوگاه موصل
آخرین توصیه و آخرین جمله ای که از زبان عبدالله شنیده شد
واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است
ای شما که در انتظار قائم نشستهاید خود قیام کنید که این انتظار طولانی نخواهد شد
سوغات انگلیسی ها برای ایرانیان بی طرف
صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان
شاهرخِ کوکاکولا چطور حر انقلاب شد؟
ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی اتفاق افتاد. برادر جعفر نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک گردان کند. […]