حاج عبداله به نماز شب خیلی اهمیت می داد . من هم خیلی آدم پرخوابی بودم و همچنان هستم. اخیراً امیکرون گرفتم و 90 ساعت خوابیدم که حدود 5 روز شد. یک ساعت بیدار می شدم و نماز و غذا می خوردم اما دوباره می خوابیدم. زن و بچه ام هم نبودند و به شهرشان رفته بودند. البته ناگفته نمانمد همینطوری هم که سالم باشم می توانم حدود 20 ساعت بخوابم. این ارثی است که از پدرم دارم. خیلی راحت می خوابم . زود می خوابم . یکی از معضلاتی که من داشتم همین خواب بود. عملیات فکه سیدالشهدا حدود 5 کیلومتر به جلو رفتیم ماهورهای فکه من مسئول دسته بودم . 25 نفر نیرو داشتم در زمان برگشتن به بچه ها می گفتم شما برید. مجروح هم شده بودم و خون زیادی از دست داده بودم. ضعف داشتم و کمک کرده بودم که مجروح ها را بیارم . خسته بودم . گفتم شماها بررید و من بعداً می آیم ، بچه ها فکر کردند که من می خواهم دوباره بجنگم . گفتند چه کار می خواهی بکنی . گفتم خوابم می اید و دیگر نمی توانم راه بروم. یک شهرک نامی داشتیم که هنوز هستند کشتی گیر بود و گوشش شکسته بود . گفت جان برادر میسوری مگر من می گذارم تو اینجا بخوابی. این جا باشی اسیر می شوی . می خواست من را کول کند که گفتم نه اشتباه کردم ، خودم می ایم. گفت اگر نیایی کولت می کنم. جزء بچه های دسته9 ام بود اما خب گردن کلفت بود. من را برد و نگذاشت آن جا بمانم.
می خواست من را کول کند که گفتم نه اشتباه کردم
برادر میسوری مگر من میگذارم تو شهید یا اسیر شوی ؟!
- کد خبر : 3018
حاج عبداله به نماز شب خیلی اهمیت می داد . من هم خیلی آدم پرخوابی بودم و همچنان هستم. اخیراً امیکرون گرفتم و 90 ساعت خوابیدم که حدود 5 روز شد. یک ساعت بیدار می شدم و نماز و غذا می خوردم اما دوباره می خوابیدم. زن و بچه ام هم نبودند و به شهرشان […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3018
- نویسنده : حاج مسعود میسوری
- منبع : خالدین